سنک آرزوهای معبد...
متن اصلی
یک روز خیلی خیلی دور، شاهی به نام پوزور اینشوشیناک توی شهر شوش زندگی میکرد. او میخواست برای معبد بزرگ یک هدیه جادویی بدهد، برای همین به سنگتراشان گفت یک سنگ یادگاری ویژه درست کنند.این لوح سنگی نه فقط یک سنگ ساده بود، وسطش یک سوراخ درست کرده بودند تا میخ بزرگ معبد را تویش بگذارند مثل یک قفل جادویی که خانهی خدا را نگه میداشت!روی این سنگ نقاشیهایی کشیده بودند که راز هدیه شاه را نشان میدادند؛ هرکسی به این نقوش نگاه میکرد میفهمید که این هدیه ویژه با آرزوی شادی و امنیت، به معبد اهدا شده است.حالا این لوح نذری مثل یک داستانگوی ساکت در موزه خوابیده و قصه آرزوهای پوزور اینشوشیناک را برای همیشه در دل خودش نگه داشته است!ای لوح را باید نگه داریم تا بچه های آینده هم از راز هدیه پوزور اینشوشیناک باخبر شوند.
اطلاعات اثر
رسانه
نوشتاری | جستار
نوع اثر
دوره تاریخی
موقعیت سیاسی
مواد و مصالح
کلیدواژهها
ارزیابی و نقطهنظرات
{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.singularReviewCountLabel }}
{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.pluralReviewCountLabel }}
{{ options.labels.newReviewButton }}
{{ userData.canReview.message }}
از همین نگارنده